جدول جو
جدول جو

معنی فرا گرفتن - جستجوی لغت در جدول جو

فرا گرفتن
یاد گرفتن، آموختن، گرفتن، تصرف کردن
برداشتن، احاطه کردن
تصویری از فرا گرفتن
تصویر فرا گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
فرا گرفتن
تصرف و احاطه کردن
تصویری از فرا گرفتن
تصویر فرا گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
فرا گرفتن
اتخاذ
تصویری از فرا گرفتن
تصویر فرا گرفتن
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آرام گرفتن
تصویر آرام گرفتن
آرامش یافتن، آسودن، آرام شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرا رفتن
تصویر فرا رفتن
رفتن، پیش رفتن، گریختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرض گرفتن
تصویر قرض گرفتن
وام دادن، عاریه دادن، قرض کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرو گرفتن
تصویر فرو گرفتن
احاطه کردن، محاصره کردن، گرداگرد کسی یا چیزی را گرفتن، در میان گرفتن، اشغال کردن، تصرف کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فراخ رفتن
تصویر فراخ رفتن
کنایه از زیاده روی کردن، سریع رفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرار گرفتن
تصویر قرار گرفتن
استوار و محکم شدن
ساکن شدن، جا گرفتن
آرام گرفتن، ثابت گشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سراغ گرفتن
تصویر سراغ گرفتن
کسی یا چیزی را جستجو کردن و جا و مکان او را از دیگران پرسیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درز گرفتن
تصویر درز گرفتن
دوختن درز جامه، کنایه از کوتاه کردن سخن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتوا گرفتن
تصویر فتوا گرفتن
پرسیدن رای و نظر فقیه دربارۀ یک مسئلۀ شرعی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضرب گرفتن
تصویر ضرب گرفتن
در موسیقی نواختن ضرب، تنبک زدن، نواختن تنبک
فرهنگ فارسی عمید
(دَ کَدَ)
بگرفتن. گرفتن. (یادداشت به خط مؤلف). اخذ. (تاج المصادر بیهقی) : گفت یا موسی فراگیر و مترس. (قصص الانبیاء).
صعب گردد به تو آن کار که اش داری صعب
بگذرد سهل گرش نیز فراگیری سهل.
ابن یمین فریومدی.
بعضی را بکشت و بعضی را به بردگی فراگرفت. (ترجمه تاریخ قم) ، برداشتن: قدحی آب فرات فراگرفت و بریخت. (ترجمه محاسن اصفهان ص 12). رجوع به فرازگرفتن و برگرفتن شود، شمول. اشتمال. دربرگرفتن. (یادداشت به خط مؤلف) ، آموختن و مطالعه نمودن. (آنندراج). آموختن و یاد گرفتن. (غیاث) :
بتی دارم که بیرون آورد از دین فرنگی را
فراگیرند از چشمش غزالان شوخ وشنگی را.
محسن تأثیر (از آنندراج).
، معلوم کردن. (غیاث از چراغ هدایت) ، گسترش یافتن. گسترده شدن. همه جا را گرفتن: مباداکه چون آتش بالا گیرد، عالمی را فراگیرد. (گلستان).
اول چراغ بودی و آهسته شمع گشتی
آسان فراگرفتی، در خرمن اوفتادی.
سعدی.
، پر کردن. (ناظم الاطباء) :
بسا نحیف نهالا که گر بپیراییش
فضای باغ فراگیرد از فروغ و فتن.
قاآنی.
، محاصره کردن. گرداگرد کسی یا چیزی را گرفتن: اتباع خوارزمشاه را به تیغ انتقام فراگرفتند و بعضی را بکشتند. (ترجمه تاریخ یمینی). آلتونتاش و ارسلان جاذب حصار او را فراگرفتند. (ترجمه تاریخ یمینی) ، عادت کردن، واپس گرفتن، تصرف کردن، نگاه داشتن، ربودن، منقبض بودن، اسهال داشتن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رُسْ کَ دَ)
کرایه کردن. (فرهنگ فارسی معین) : به صواب آن نزدیکتر است که مزدوری چند حاضر آرم و ستور بسیار کرا گیرم. (کلیله و دمنه از فرهنگ فارسی معین). وقت آن شد که حجاج به جهت راه کعبه شتر کرا گیرند. (انیس الطالبین ص 203)
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ وَ دَ)
پس گرفتن. بازگرفتن. (یادداشت به خط مؤلف) : غلام را گفت هرچه در آستین دارد فرازگیر. هرچه داشتم همه از من بازگرفت. (تاریخ بیهقی). رجوع به فراز شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از صدا گرفتن
تصویر صدا گرفتن
گلو گرفتن آوا گرفتن صدا از گلو بیرون نیامدن گرفتن آواز شخص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضرب گرفتن
تصویر ضرب گرفتن
تنبک زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرف گرفتن
تصویر طرف گرفتن
حمایت کردن، گوشه گرفتن، سر حد داری کردن، طرف بستن از چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی است تلا گرفتن در زر گرفتن مطلا کردن بزر گرفتن: دندان را طلا گرفت
فرهنگ لغت هوشیار
به سوک نشستن، خود خوری اقامه سوگواری به سبب مرگ کسی، اوقات تلخ بودن عصبانی بودن
فرهنگ لغت هوشیار
پیشگویی کردن کندایی پیش بینی کردن حوادث در وقایع گذشته و آینده کسی فال زدن تفال کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بها گرفتن
تصویر بها گرفتن
ارزش پیدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سراغ گرفتن
تصویر سراغ گرفتن
با خبر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راه گرفتن
تصویر راه گرفتن
روانه شدن، رونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرام گرفتن
تصویر آرام گرفتن
استراحت کردن، آسودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درز گرفتن
تصویر درز گرفتن
دوختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرا رفتن
تصویر فرا رفتن
پیش رفتن، تعجب کردن وا رفتن، گریختن دور شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرا گرفتن
تصویر کرا گرفتن
کرایه کردن: (بصواب آن نزدیکتر که مزدور چند حاضر م آرم و ستور بسیار کرا گیرم. ) (کلیله. مصحح مینوی)
فرهنگ لغت هوشیار
در دست گرفتن بدست گرفتن، تصرف کردن، پایین آوردن، توقیف کردن بازداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراز گرفتن
تصویر فراز گرفتن
پس گرفتن باز گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرا گرفتن
تصویر پرا گرفتن
فرا گرفتن: (ردن ردنا پراگرفت) (منتهی الاب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراگرفتن
تصویر فراگرفتن
((~. گِ رِ تَ))
گرفتن، بازگرفتن، تصرف کردن، محاصره کردن، در برگرفتن، شامل شدن، آموختن، یاد گرفتن 6- معلوم کردن، گسترش یافتن، پر کردن، عادت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراز گرفتن
تصویر فراز گرفتن
((~. گِ رِ تَ))
پس گرفتن، باز گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فراگرفتن
تصویر فراگرفتن
احاطه
فرهنگ واژه فارسی سره